برای
پدرم و دیگر
زندانیان
بهایی
برای
پدرم/ مامن
رضایی (دختر
یکی از هفت
بهایی زندانی)
برای
پدرم و دیگر
زندانیان
بهایی/ مامن
رضایی (دختر
یکی از هفت
بهایی زندانی)
انتشار-
کمیته
گزارشگران
حقوق بشر: ساعتهاست
بر صندلی های
سالن انتظار
اوین نشسته
ایم تا
اسامیشان را
بخوانند. از بلندگوصدایی
میگوید: مهوش
ثابت ! فریبا
کمال آبادی !
وحید تیز فهم !
عفیف نعیمی
!جمال الدین
خانجانی!
بهروز توکلی !
سعید رضایی !پله
ها را با سرعت
طی می کنیم.
هیجان در
چشمان همه موج
میزند. سعی
میکنیم هرچه
زود تر خود را
به طبقه بالا
برسانیم تا
بیش از این
عزیزانمان را
در
انتظارنگذاریم.یک
هفته کامل
انتظار برای
یک ربع ملاقات
با خانواده !
بی عدالتی
است. همه این
را می دانیم و
با این وجود
وقتی چهره های
معصومشان را
می بینیم که
از آن سوی
کابین ملاقات
با شوق به ما
چشم دوخته اند
همه ی سختی ها
و بی عدالتی
ها را فراموش
می کنیم.
شانزده
ماه است که
این داستان
ادامه دارد.
شانزده
ماه است که
این هفت نفر
انسان های
شریف بی گناه
همچون صدها
هموطن
دیگرشان در
بند ظلم
گرفتارند.
شانزده ماه
است که منتظر
برگزاری دادگاهند.
دادگاهی که
میگویند قرار
است بعد از بارها
تغییر تاریخ
این هفته
برگزار شود.هربار
که پدرم خبری
این چنینی را
می شنود لبخند
می زند. در پشت
لبخند او
دنیایی از
احساسات پنهان
است. دنیایی
از آرامش و
توکل ناشی از
ایمان قوی او
به راهی که در
پیش گرفته و
دنیایی از غم
ودلتنگی
انسانی که
تشنه ی آزادی
است.
گاهی
که ملاقات
حضوری است بدن
لاغر شده او
را در آغوش
میگیریم و دست
های سرد او را
در دست می
فشاریم تا
انرژی وعشق
خود را به او منتقل
کنیم و او به
تک تک ما توجه
می کند از زندگی
و فعالیت
هایمان می
پرسد و با
پیوند که در سالهای
اولیه
نوجوانیش از
داشتن
پدرمحروم است
شوخی می کند و
او را در آغوش
می فشارد.
از
خاطرات زندان
برایمان می
گوید. چه
خاطراتی که
سالهای زندگی
افرادی که در
جامعه چنان
مفید بودند
اکنون در
روزمرگی درون
دیوار های زندان
تلف می شود.
هرکدام با
مشکلات جسمی
خاصی روبرو
هستند و
ازکمترین
امکانات
همچون داشتن تخت
هم محرومند.
هر چند به
خوبی می دانند
که برای رسیدن
به اهداف عالی
همیشه فداکاری
واز
خودگذشتگی
لازم است. و
این بهایی است
که لازم است
پرداخته شود.
دراین
چند ماه
اتهامات
گوناگونی به
این هفت نفر
نسبت دادند و
آن ها با تکیه
بر اعتقادات
راسخشان چون
کوه استقامت
کرده واز
عقاید و خواسته
های خود و
جامعه
بهاییان
ایران دفاع
کردند. این
جامعه که
سالها هدف
انواع ظلم ها
و تضییقات
بوده است اکنون
بیش از پیش
نگران وضعیت
مدیران اسبق
خود و دیگر
افرادی است که
تنها به دلایل
اعتقادی در
زندان به سرمی
برند و مشخص
نیست که چه
حکمی در مورد
آنها اجرا
خواهد شد.
در
ملاقات ها به
پدرم چشم می
دوزم ودر حالی
که اشکم روان
است در این
اندیشه فرو می
روم که اگر
دادگاه اینان
نیز بر اساس
اصول قانونی و
حقوق بشری برگزار
نشود واگر ما
را برای همیشه
ازنعمت داشتن
او و آرامش
وعشقی که به
زندگیمان می
بخشد محروم
کنند، چگونه
می توانم به
زندگی با
خلائی که این
چند ماه به
واسطه نبودنش
درزندگیم
وجود داشت
ادامه دهم؟
اما
می دانم که
رنجی که در طی
این چند ماه
کشیده
شد،سختی دوری
از پدر ها و
مادر هایمان
وروز هایی که
این عزیزان بی
هیچ گناهی در
بند بودند
فراموش
نخواهد
شد.تاثیرات
این استقامت
ها به زودی
آشکارخواهد
شد و ایرانی
سربلندو آزاد
برای همه ی افراد
از عقاید و
باور های
مختلف خواهیم
داشت.این را
باوردارم و به
امید آن روز و
دیدار مجدد پدرم
به زندگی
ادامه می دهم.
مامن
رضایی (دختر
سعید رضایی)